زمستان در پس سکوت هشیارش،از مکنتی اصیل برخوردار است ،چه کسی توان نادیده انگاشتن قدرت مرگ آفرین و زندگی بخش زمستان را دارد ؟خودش را از هیاهو کنار می کشد و سر در خلایی وهمناک فرو می برد .
در فرصت دوباره بیداری ؛اوست که تعیین می کند چه دانه هایی برخواهند خواست و کدام در صبرِبطنش ماندگار می شوند.
سرنوشت ما همچون زمین ،در زمستانهای روح مان به آگاه شدن از طبیعی ترین رویداد زندگی یعنی حضور و الزام زمستان بستگی دارد.
او “خدای ساتِرن” است . هوی سردش، امید بستن به آفتاب بیرون را دور نگه میدارد.
اما چه شگفتی بیش از این که در قلب زنده خاموشش دانه های خِرد را می پروراند !
او مادر و نگاهبان است . دانه های روییده در بستر رویداد های غم و شیرین را درون خود به انتظار شکفتن حمل میکند .
زمستان روح با نگاه عریان به ساقه های خیال ،آغوشش را از هر چه ناجی ،خالی می کند و با توقف زمان می آموزاند کاشت های بیداری چه اندازه شایسته نگه داشت و برداشت هستند .
زمستان هایتان را سخت در آغوش بکشید !
همان لحظه های عمیق بی معنایی را،
همان دردهای انگار ابدی که زوال شوق هایتان را نشانه میگیرد.
بگذارید داس ساتِرن، ریشه های فهم تان را زیر و رو کند.
به استحکام زندگی
به هوشمندی زمستان،
به هدایت باورهاتان اعتماد کنید.
او در اعماق تاریکی و رنج ؛دانه های شکفتن تان را حمل می کند.
“ساتِرن :از خدایان روم ,خدای دنیاهای زیرین ،کشاورزی و عدالت”
5 پاسخ
از این متن رونویسی کردم , مشق نوشتم
هرچند باعث شد اشک بریزم اما ایمانم رو رشد داد🥲🥲
دانه ای بیچاره بودم زیر خاک / دانه را دردانه کردی عاقبت ( مولانا)
عزیزم …❤️❤️❤️
به هدایت باور هایتان اعتماد کنید عالیییی👍👍👍
🙏❤️
عالی بود