…روی سرنوشت محتوم تفنگ

 

دیشب قدیسی به خانه آمد

پیوسته

بزرگ

بی تصویر

پایش روی سرنوشت محتوم تفنگ

دستش روی نفس کلاویه ها ،به شماره افتاده

نشانه گرفت ،

هـــــزار بار

ماشه را کشید

درون پوتینش انداخت،

قلبش!

قلبش

هنوز،

برای گریــــه آغــــوش تیــــر می کشید…

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط