لطفا دست نزنید ! اجازه بدهید زمان کش بیاید…

 

لطفا به هیچ چیز دست نزنید !

وقتی غمگین و نامطمئن هستیم ،وقتی تنها و سردرگم می شویم ، بی دفاع ترین ،آسیب پذیرترین و آسیب زننده ترین هستیم. خطرناک ترین می شویم در انجام اشتباهات .

گاهی آنقدر خسته ایم که شاید توان برداشتن حتی یک قدم بعد را بعید بدانیم . بی آیندگی دیواری می شود  که هر روز محکم به آن می خوریم و دور خودمان و زندگی مان می چرخیم.

و چقدرهرنوری از هر کجا در این زمان ها می تواند دریچه امید باشد…

اما از من می شنوید درست در همان تاریکی ها چشم هایتان را دوبرابر باز کنید و به هیچ چیز جلوی دستتان دست نزنید .

به فندک های روشن شده درک  ،به اسموتی های بی مقدمه همدردی ،به اسپرسو های  تمجید های تصادفی ، به آفوگاتو های تحسین که ناگهان از آسمان فرود می آیند عمیقا شک کنید.

شما نمی دانید ،اما آنها بوی زخمی ها را خوب می شناسند .  به خوش رنگ و لعاب های  دورچین دار همدلی نه بگویید و بیشتر خودتان را عقب بکشید .

به عطرآغوش های تازه واردِ امتحان پس نداده، خو نکنید . به طعم تعریف های بی سابقه اعتماد نکنید!

به وقت دل تنگی به غریبه های آشنا و ناآشنا نزدیک نشوید . خودتان را در دامن ترس هایتان نیندازید. به خطوط  و مرزهایتان دستبرد نزنید .در را به روی آسیب زننده های کنایه گو ببندید .

به فکرهای اغراق شده، به وسواس های احساسی تان ، بیش از حقیقت شان بها ندهید .

خنج کشیدن روی اتفاق های افتاده را تمامش کنید!

به ضعف تان رای ندهید !

بگذارید ذهن تان آرام بگیرد …

تسلیم هیچ تصمیمِ آنی نشوید .

اجازه بدهید زمان کش بیاید .

اجازه بدهید زمان کش بیاید…

روبروی خودتان جدی بایستید و هر بهانه ای را رد کنید .دستتان را محکم بگیرید و از کافه های درخشانِ رهگذری بیرون بیاورید. از “لطفا مرا ببینیدها “عبور کنید.

روح تکه پاره شده تان را بیشتر از اینها خسته نکنید.

پای آشفتگی ،سردرگمی و بغض هایتان بایستید . خود خسته تان را بغل کنید و به او قول دهید هزار بار دیگر بشود ، شما اینجایید و پای آرامشش ،شادی اش می ایستید.

و خودتان !

روزگار درخورش را به او هدیه می دهید!

 

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط