حالا فاتحانه در امانیم …از شبح عشق

بسم الله ابان بود و

پنجره در خاطره ای ناگهان به لب هایت باز شد

نامت سوغات بود

از درخشندگی قصری که تماما قدم زدیم و رسیدیم به هیچ های مقدس،

صدایمان را به احتمال دوختیم

و دندان به لبخندهای پرحادثه نشان دادیم…

حالا فاتحانه در امانیم!

از هم

از تپش لحظه ها

از شبح عشق

و طوفانِ شبانگاهی…

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط