خانه همواره در تصرف گل ها می ماند بدون ذره ای پرهیز.
هیچ انتظاری نمی تواند با حوصله ارکیده ها بازی کند. هیچ تکانی نمی تواند لیلیوم ها را از وقار بیرون بیاورد. صدای آنتوریم ها محو ترین زیبایی است که می توان شنید و همین برای اینکه هیچ استعدادی برای مرگ نداشته باشند کافی ست.
رنجی مایل نیست صبر بروملیادها را بیازماید. دو افرا در گوشه پنجره ای ایستاده اند و مشغول ساختن تمدن دیگری از زیبایی هستند . بامبو ها از نردبان نارنجی هرغروب می رقصند و بالا می روند.
کدام شادیم می تواند حواسش را از زنده بودن آنها پرت کند . کدام غم می تواند به شعور بیدارشان سرایت نکند .
هر شب قفل خانه را به درختچه کوچک بنجامین کنار ِدر می سپارم و می گذارم زمان همه چیز ،جز کلمات را ، منقرض کند…
عکس :مجموعه شخصی ،سوئد
آخرین نظرات: