کلمات شاخه های آسوده انگورند…

واژه ها ابرهای ماژلانی من هستند !

کهکشان های کوتوله ای نامنظمی که  دور کهکشانی که در من است  می چرخند و اقیانوسی از ستارگان خیره کننده ، جوان و درخشان را متولد می کنند . هر واژه تن سفید و کشیده ای دارد که می تواند منشوری از جادو بشود  .

هر کلمه در انتظار خاطره ساختن است و می خواهد برگی برنده بشود که از آستین آسمان می افتد روی خشکسالی جوانه ای نامرئی که توی تاریکی زمینی دارد جان می کند و فکر می کند کارش تمام است .

کلمات برایم شاخه های آسوده انگورند که در تار و پود روزها تاب می خورند ، از هر اتفاقی بالا می روند و می خواهند خودشان را در دسترس یک میل به سبکبالی ، یک اراده به سرخوشی قرار می دهند . می خواهند ابرایشم  اشتیاقی  بشوند و تلوتلو خوران خودشان را به گردن زنانه زندگی برساندند و آغوش مقدسی را پاداش بگیرند .

من در کهکشانم در مهمانی زنی هستم که صدایش قدیسه ای به طراوت  گل سروپژیا است . شگفتی مهیبی دارد و می داند لازم نیست  به استقبال هیچ معصومیت غافلگیر کننده ای برود.

زنی که مثل خورشیدی نامرئی بین زمین و آسمان ایستاده و مرا روی شانه های روحش نگه داشته است .

 

عکس مجموعه شخصی،سوئد

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط