با مرگ هایت بازی کن ماهو …
تو به اندازه آرزوهایت زیبایی ماهو ، چرا ماجرا را پیچیده می کنی ؟! با مرگ هایت بازی کن . نمی توانی مثل گل یشمی
تو به اندازه آرزوهایت زیبایی ماهو ، چرا ماجرا را پیچیده می کنی ؟! با مرگ هایت بازی کن . نمی توانی مثل گل یشمی
انتخاب ِامید، بخش مهمی از بلوغ است . با صلح ، کنار خود ایستادن و دست های خسته خود را نگه داشتن ، نشانه خاموش
واژه ها ابرهای ماژلانی من هستند ! کهکشان های کوتوله ای نامنظمی که دور کهکشانی که در من است می چرخند و اقیانوسی از ستارگان خیره
یکی از بزرگترین رنج های آدمی این است که همیشه می داند “جواهری “در درونش دارد که بسیار می ارزد، اما توان و امکان ابراز
بیست و شش: دست کشید روی صورت تابستان و زیر آفتاب آگاهی دراز کشید و فکر کرد هیچ نابغه ای نمی تواند فکر بعدی
شعر ششم مارس اما شمشیر و آتش بود و هیچ کس و درست هیچ کس نمی خواست تن به سلاخی حقیقتی که می دانست بدهد
مها : دیدار دوم به مها گفته بود بزرگی خرج دارد و آدابی طولانی . روی صدها نفر شرط بسته بود که نمی توانند
من درعرض باریک زیستنم به بُهت و گریختن قناعت نکردم . از جایی اما ازدویدن دنبال افیون شادی هایی که با من نسبتی نداشتند
video-output-A9C9101C-B2B3-4E4D-9174-DF4CA11C0CC نگاه کن! همه احتمال ها هزاران بار آمده اند، رفته اند اتفاق شدند ،فراموش ماندند و باز تکرار شده اند و ما هم
video-output-9E31D573-8922-4C4F-9599-870970B48B51 🎵🎵 در رگه درخشانی از بی قراری و صبح به سفر هم آغوشی خورشید می روی نه در چشم بهم زدنی که هم قد
با عضویت در خبرنامه از جدیدترین نوشته ها باخبر شوید