خانه در تصرف گل ها …
خانه همواره در تصرف گل ها می ماند بدون ذره ای پرهیز. هیچ انتظاری نمی تواند با حوصله ارکیده ها بازی کند. هیچ تکانی
خانه همواره در تصرف گل ها می ماند بدون ذره ای پرهیز. هیچ انتظاری نمی تواند با حوصله ارکیده ها بازی کند. هیچ تکانی
باد یکشنبه غمگین¹ را تکان داد و قد کشید. مریلین می خواست در سال جدیدی متولد شود . کنار زندگی اش ایستاد و خودش
با قصه هایمان یکی شده ایم و هزاران بار نقالی شان کرده ایم .برای قصه هایمان پیراهن دوخته ایم و آنها را به تماشای
آهستگی دایره زنگی شده بود دور روزهایش. می خواست از حسرت دیوانگی بیرون بیاید .دست به راه شد . خانه را ترک کرده بود،
جز مشتی زرق وبرق مردانه چیزی برایش نمانده بود در سوگواره تسلیمی از تهی شدن چشمانش پوک خیال پایش را به زمین چسبانده بود و
طنین شومان¹ منی ! من در کمین تو ام ! کمانی کشیده در ناگزیری رسیدن ! می دانم حادثه های زیادی برای ندیدن است
کسرا خانه اش را برای فروش گذاشته است . تمام نشیمن با پنج پنجره عمودی و آشپزخانه ،در ویوی ابدی دریای بالتیک است .یک
عکس مجموعه شخصی : استکهلم بهار ناگهان به خانه نزدیک می شود و طبیعت به شکل جنون آوری رویش را از نیست به هست
Photo by me Stockholm خیابان شکوفه های گیلاس منتهی به قصر شاه می شود . الین دامن سفید بلند پوشیده. روی پیراهن چهارخانه سبزش
نخواهی هم بهار تماشایی ست . نخواهی هم جوانه ها را بیرون می کشاند . نخواهی هم امید دستش را می گذارد روی صورت روزها
با عضویت در خبرنامه از جدیدترین نوشته ها باخبر شوید